رویای گم شده

ساخت وبلاگ

دست از سرش بردار . بگذار همانی که هست ، باشد . تعاریف این روزگار چندان نسبتی با انسان ندارند ، اگر مثل حالایی ها نیست ، خودش را گم نکرده است . بگذار زندگی کند ...

+ نوشته شده در یکشنبه پانزدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 20:3 توسط روغنی |
رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koli1389 بازدید : 105 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10

روز را با تکاپوی نفس های من آغاز کن

با صدای شر شر آب در نهرهای کنار گذرگاه

با منخرین گشاده ی بره ها در علفزاران بی مرز

دستی بر گرده ی گربه های اردی بهشت بکش

لختی پس از گم شدن میان سنبله های گندم 

چاشتی در انتهای زمین  بگستران  و

تا خروس ها به خود بیایند

سینه کش سپیده را از پاشنه در کن ....

+ نوشته شده در چهارشنبه هجدهم مرداد ۱۳۹۶ساعت 20:6 توسط روغنی |
رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : نجوا, نویسنده : koli1389 بازدید : 98 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10

همه ی لباس هایی را که در مراسم تدفین به تن داشتم ، گلوله کردم و انداختم توی حمام . بوی خاک و عرق می دادند . شاید اگر سیاه نبودند به چشم نمی آمد . اصلاً مهم چشم نبود ، بوی غسالخانه و کافور مشامم را پر کرده بود و احساس می کردم با شستن غبار مصیبت ، تحمل شرایط راحت تر می شود . درست وقتی که زنگ ها برای نسل ما به صدا درآمده ، رفتن هم سن و سالان ما ، غیرمنتظره نبود ، داس مرگ کسانی از دهه ی شصت یا پنجاه رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : قاعده,مازلو, نویسنده : koli1389 بازدید : 88 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10

خیس عرق ، پرده را کنار زدم و پنجره را باز کردم . قفسه سینه ام سنگین بود . تکانی به بازوها دادم  و به چپ و راست کشیدم . بیشترین میراثی که از سال های کار و فعالیت در عرصه ی تربیت بدنی برایم به جا مانده بود ؛ سماجت در تکرار و صبوری تا دسترسی به نتیجه بود . دیگر توان به آب و آتش زدن روزهای گذشته را نداشتم اما چیزی در نهاد ذهنم پایدارتر از قبل دست از تکاپو برنمی داشت . بعد از آنکه در میان سالی میدان ر رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : جوهر, نویسنده : koli1389 بازدید : 72 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10

آنها دنیا را تسخیر کرده اند . دیگر حرف زندگی در میان نیست . فقط داعش ، مرگ ، نادیده گرفتن زنان ، فساد ، تصویر زمین سوخته ای که در آخرین نگاه اسرا پیش از سربریدن ، ثبت می شود ...همه جا به جز مرگ و تبانی و تباهی حرفی نیست . کروبی هم شاید با قطع امید از تشریح بی امان اوضاع یک اقدام را در دستور کار قرار داده است ؛ "از دانه طمع ببر برستی از دام" ...

+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۶ساعت 23:0 توسط روغنی |
رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : زندگانیم, نویسنده : koli1389 بازدید : 81 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10

فقط در آستانه مرگ ، لحظه ها عظمت خود را بازمی یابند . گاهی درست همان وقت که حادثه نزدیک می شود ، برای فرار از دلواپسی به شنیدن صدای دیگری پناه می آوریم . کسی آن سوی خط تماس ، بی آنکه بداند آخرین تکاپوی یک زندگی را جذب می کند و ناگاه صدای درهم کوبیدن ، فریادی دلخراش و دیگر هو هوی باد در سیاهی متوسع .... زمان بی خبری ، تصور حادثه ، چه کنم های کشنده ، از راه می رسد و اجزاء بازمانده از رابطه را درمی رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : بیرون,زمان, نویسنده : koli1389 بازدید : 81 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10

امروز اتوبوس نویی توی خط انداخته بودند و من یکی از سرنشینان سحرگاه اول هفته این فرصت را داشتم تا هوای مطبوع و صندلی های تازه از لفاف درآمده را تجربه کنم . درست از همان لحظه ای که گودی کمرم با انحنای ارگونومیک صندلی پر شد سرریز سیاست به زندگی به عنوان اصلی ترین ملاک اندازه گیری مدعای سیاست ورزان ، دوباره در ذهنم قوت گرفت و گزیری از آن نیافتم که افشای ظالمانه ترین سیاهکاری را با نخستین اقدامات در ر رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : استراتژی,تاکتیک, نویسنده : koli1389 بازدید : 104 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10

زدم زیر صدام . ایستگاه خالی و تا دوردست در گرگ و میش گم شده بود ....آتشم به جان و خموشم چو سازم مانده از نوا ...با نزدیک شدن صدای خش خش جاروی رفتگر ، از ارتفاع صدایم کاستم و زیر لب مویه کردم ؛  سایه بان عشقت نمانده بر سر من ... نسبت من با جمعیت وارونه بود . با پیدا شدن سرو کله ی آدم ها ناگزیر از فرو خوردن صدایم بودم و به خفا می رفتم . گاهی همین که پیش از امن شدن معابر ، کنار خیابان ایستاده بودم ، رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : آزادی,یواشکی, نویسنده : koli1389 بازدید : 99 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10

گربه ای بی هراس و کشدار از پیش پای کسانی که برای پیاده روی صبحگاهی به فضاهای سبز امتداد رودخانه رو آورده بودند ، می گذشت و گرده اش را بالا می کشید . با هر نگاه ، لبخندی بی اراده بر لب ها نقش می بست و مثل کودکی در اثنای کشفی تازه ، تا چند ثانیه چهره افراد را منبسط می کرد . به تدریج و در خلال روزهایی که ناخواسته با دیگران چشم در چشم می شدم و به تسخیر نیروی زندگانی نهفته در نگاه دست اول آدم ها درمی رویای گم شده...
ما را در سایت رویای گم شده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koli1389 بازدید : 100 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10